💠 به بهانه ۱۷ دی و کشف حجاب رضاخانی تا پای جان در مقابل کشف حجاب رضاخانی: 🔹پاسبانی یک سر شال‌گردن را گرفته بود و زن بیچاره را به خاک میکشید. صورت زن سیاه شده بود. 🔹یک عده نامردان مرد‌نما اطراف او ایستاده بودند و تنها تماشاگر معرکه بودند. به یکی از آنها گفتم: می‌ترسم خود گرفتار پاسبان شوم شما را به‌خدا بروید شال‌گردن را از دست این قداره بند بگیرید. این شیر زن دارد خفه می‌شد، بی‌غیرتی بس است 🔹پاسبان متوجه من شد و من فرار کردم زیرا حتماً نوبت خودم می‌شد ... نامردها ایستاده بودند، پاسبان با زن دست به‌گریبان بود و زن مقاومت می‌کرد و این داستان هر روز در خیابان‌ها و کوچه‌ها تکرار می‌شد ... ✍ خاطرات خود نگاشت همسر امام(ره) منبع: زندگینامه بانو خدیجه ثقفی (همسر امام)، ص ۱۶۵