🍃🌸🇮🇷🌸🍃 اَلسَّلَامُ یَا تَالِیَ کِتَابِ اللهِ وَ تَرجُمَانَه اسیر درد شدیم و دوا نیامد باز گذشت ماه خدا، ماه ما نیامد باز شبیه هر رمضانی که بی تو آمد و رفت نفس به سینهٔ ما، ماند و جا نیامد باز چقدر هر سحر از درد دوریش یک ماه صدا زدیم که آقا بیا؛ نیامد باز دوباره من نشدم آنچه را که او می‌خواست دوباره کرد برایم دعا، نیامد باز ┄┅═══✼🍃🌹🍃✼═══┅┄ آمده بود نجف برای زیارت. سر گذاشته بود روی شانه‌ی ضریح. مشغول زیارت بود که صدای دلربایی شنید. مردی در آن سوی ضریح مشغول مناجات بود. گوش‌هایش را تیز کرد. مناجات برایش، تازگی خاصی داشت: "خدایا! این دین توست که به خاطر فراق حجّتت گریان شده! این قرآن توست که در غیبت امام اشک می‌ریزد! این چشم‌های مومنین است که در هجران ولیّ تو گریه می‌کند! پس بر محمد و آل محمد درود فرست، و در فرج او تعجیل کن تا به دینت، قرآنت و مؤمنین رحم کرده باشی." به خودش گفت: "نکند این مرد، امام زمان علیه السلام باشد؟!" رفت آن سوی ضریح. کسی را اما ندید! سراسیمه بیرون دوید. صحن، رواق، ایوان، همه جا را گشت. کسی را اما پیدا نکرد. 📚تنها ره رهایی ص۷۸ 🔸🌺🔸 -------------- قرارگاه مردمی خادمیاران مهدوی @khademyaran_mahdavi