من امشب در سلول انفرادی ام بعد از انبوه شکنجه اعتراف میکنم ، اشتباه کرده ام! ... با قلم تلخ و سیاهم روی صفحه های روزگار فریاد پشیمانی میکشم ... و اعتراف میکنم که غرورهایم همیشه دروغ هایی محض بود ... اعتراف میکنم که همیشه دوست داشتنت پشت لبهایم پنهان بود ... اعتراف میکنم که همیشه از درد نبودنت می ترسیدم ... من اشتباه کردم ولی عشق تو اکنون با تکه های قلب شکسته ام مهری خونین میزنند بر صفحه ی اعترافم : محکوم به ... تنهایی ... @khalvatevesal