🌷پیشوای ما علی(ع)اینگونه است👇 روزی علاء بن زیاد حارثی به امیرالمومنین گفت! من از برادرم عاصم پیش تو شکایت دارم. ــ چه شکایتی داری؟ ــ تارک دنیا شده، جامه کهنه پوشیده، گوشه گیر و منزوی شده، همه چیز و همه کس را رها کرده. ــ او را حاضر کنید! عاصم را احضار کردند و آوردند، امام علی (ع) به او رو کردند و فرمودند: ای دشمن جان خود، شیطان عقل تو را ربوده است؛ چرا به زن و فرزند خویش رحم نکردی؟ آیا تو خیال می کنی که خدایی که نعمتهای پاکیزه دنیا را برای تو حلال و روا ساخته، ناراضی می شود از اینکه تو از آنها بهره ببری؟ تو در نزد خدا کوچک تر از این هستی. عاصم: یا امیرالمومنین! تو خودت هم که مثل من هستی؛ تو هم که به خود سختی می دهی و در زندگی بر خود سخت می گیری، تو هم که جامه نرم نمی پوشی و غذای لذیذ نمی خوری. بنابراین من همان کار را می کنم که تو می کنی، و از همان راه می روم که تو می روی. ــ اشتباه می کنی، من با تو فرق دارم؛ من سمتی دارم که تو نداری، من در لباس پیشوایی و حکومتم. وظیفه حاکم و پیشوا وظیفه دیگری است؛ خداوند بر پیشوایان عادل فرض کرده که ضعیف ترین طبقات ملت خود را مقیاس زندگی شخصی خود قرار دهند و آن طوری زندگی کنند که تهیدست ترین مردم زندگی می کنند، تا سختی فقر و تهیدستی به آن طبقه اثر نکند. بنابراین من وظیفه ای دارم و تو وظیفه ای. 📚منبع : « داستان راستان » ‌⁩‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9 👆👆👆👆 ⁨