هدایت شده از سوتی،طنز،دیدنی ها
سلام ستایش جون. یادش بخیر درس و بحث حضوری بود خاطره من مربوط به دوسال قبل پسرم اون موقع ۳سالش بود . اتاق مادر و کودک مهد نشسته بودیم تا شیفت عصر شروع بشه ، خانم های طلبه هم از هر ملیتی هستند با فرهنگ های مختلف بچه ها رو حاضر میکردند برای رفتن به خونه ، خانمی حالت رکوع گرفت بچه رو پشتش گذاشت و با دستمال بزرگی به شکل مستطیل بچه رو به پشتش بست ، خانم دیگه ایی خوب سالهای زیادی تو ایران زندگی کرده بود لباس بچه رو داد گرمکن هم تنش کرد ورفت ، خانم دیگه ایی بچه رو قنداق کرد و رفت ، خانم دیگه ایی سرهمی تن بچه داد و کفشش رو هم پاش کرد رفت ، یکی دیگه خانم که فکر میکنم اهل بنگلادش بود کوله پشتی باز کنارش بود و بچه رو داشت آماده میکرد که پسرم گفت مامان فهمیدم این یکی نی نی رو تو کیف میذاره حالا قیافه من😔 قیافه بنده خدا😒 قیافه پسرم 🤔 وقتی تعریف کردم که این بچه از اول شاهد مدل های مختلف لباس پوشاندن مادرا بوده و خوب با کوله باز شما حدس زده همه خندیدیم طوری که مدیر مهد تشریف آورد ودسته جمعی خندیدیم قیافه پسرم از خندیدن ما😬 😁 ┄┅┅❅👧😂😍😂👶❅┅┅┄ @sotikodak