بازم سلام سوتیای منو نذاشتید ولی من ازرو نمیرم😀😀😀 اون خانمی که تعریف میکرد بچش باانبردست انگشت شوهرشوفشار داده منو یاد دختر خودم انداخت دخترم دو سالش بود شوهرمم شب کار صبح اومد رفت تو اتاق خوابید منم تو آشپزخونه سرگرم کارام بودم خبری از دخترم نبود چون بچه ی آرومی بود زیاد کنجکاو نمیشدم داره چکار میکنه بعداز اینکه کارام تموم شد رفت تو اتاق خواب بله دیدم قیچیو برداشته موهای دست و سینه باباشو چیده باباشم توخواب ناز😀😀😀😀 😂 😅 ┄┅┅❅👧😂😍😂👶❅┅┅┄ @sotikodak