در بیمارستان برای ترمیم روانی مجروحین از روانشناسان استفاده می کنند. الان که جنگ است حضور این روانشناس ها برای روحیه دادن به مجروحین بیشتر هم شده. خانم روان شناس به اتاق پسرک نوجوان مجروح رفت تا بهش خبر بدهد برادرانش شهید شده اند. وقتی بیرون آمد داشت گریه می کرد و اشک می ریخت.‌گفت:« مادر این پسر کیه ؟ من باید مادرش را ببینم.» می گفت این پسر چطور تربیت شده؟ من رفتم خبر شهادت بهش بدهم و آرام اش کنم و دلداری اش بدهم اما او مرا منقلب کرد و به من گفت خوش به حال شان که شهید شدند. خدا را شکر که مرگ با افتخار نصیب شان شد. کاش من هم در راه مقاومت شهید بشوم. من هم به جنگ خواهم رفت. من راه برادرانم را ادامه خواهم داد. من نمی‌گذارم سلاح شان روی زمین بیفتد... https://eitaa.com/khane_8