گنبد فیروزهایِ مسجد در آسمان قاب گرفته شده بود و صدای اذان در تمام کوچه پیچیده بود. آقا مصطفی ریحانه را در بغل مادرش گذاشت و سمت حیاط مسجد رفت. محمدهادی پا تند کرد تا به قدمهای پدر و محمدرضا برسد. آقا مصطفی عمامهاش را روی دستان محمدهادی گذاشت و آستینها را بالا زد و ...
✍️ نرگس ایرانپور- دانش پژوه سطح 3 حوزه علمیه
برگرفته از #شماره_هفدهم_ماهنامه_خانواده_مبلغان
🏡به خانوادۀ مبلغان بپیوندید👇
https://eitaa.com/khanevademoballeghanhttp://mobaleghankhanvade.ismc.ir