سلام ب همگی من ۳۰سالمه ۱۲ساله ازدواج کردم شوهرم پسرعممه ی پسر ۱۰ساله دارم اوایل ازدواج شوهرم تصادف کرد ویه مدت خونه نشین شد خونه پدرش بود وبرادرشوهرم معتاد بود اینم کنارش نشست معتادشد هفت سال گند خورد تو زندگیم شوهرم خیلی بداخلاق بود سرهر چیز کوچیکی دعوادرست میکرد بهونه میگرفت کتک میزد فحش میداد مزخرفترین روزای زندگیم بود بعداز هفت سال ترک کرد خیلی خوب شد اصلا ازاین روبه اون روشد همه چی خوب بود تا اینکه تقریبا شش هفت ماه پیش اخلاقای بدش برگشت ومن فهمیدم باز رفته سمت مواد اولا انکارمیکرد ولی بعد اعتراف کرد الان شده همون می وهمون ساقی اینقد حرفای زشت جلوی پسرم گفته ک بچه یادگرفته وازدهنش میپره گاهی وقتا ناراحتی اعصاب پیدا کردم اینقد غصه میخورم ک موهام داره سفید میشه صورتم شکسته شده نمیدونم چ غلطی کنم دوست ندارم خونوادم چیزی بدونن مامانم غصه میخوره وفشارخونه اصلا براش خوب نیست وضع مالیمونم جوری نیست ک ب طلاق فکرکنم ب خونواده خودشم چند بارگفتم ک نصیحتش کنن ولی اصلا انگار ن انگار بهشون میگم بهم فحش میده تا چیزی میشه بهم میگه فاحشه😭😭😭😭ته ته نصیحتاشون اینه ک یعنی چی این حرفا چیه دیگه نشنویم ازاین حرفا اینقد حرفا تو دلم سنگینی میکنه ک فقط خدا میدونه بگین چیکارکنم لطفا ⛱️@delbrak