🔰 روزی در محضر مرحوم علامه طباطبایی بودیم که یکی از دوستان حاضر در آن جلسه این بیت عارف شیراز را زمزمه کرد:
🔰 «
کاروان رفت و تو در خواب بیابان در پیش
کی روی؟ ره ز که پرسی؟ چه کنی؟ چون باشی؟»
🔰 یک باره مرحوم علامه، دست در مقابل صورت گرفت و سخت گریست و در حالی که شانههایش به شدت تکان میخورد، با خود زمزمه فرمود: «کی روی؟ ره ز که پرسی؟ چه کنی؟ چون باشی؟»
🔰 گویا آن کس که در بیابان از کاروان بازمانده و راه را نمیداند، خود اوست. آن گریه قلب حضار را چنان به آتش کشید که هرگز شعله آن در جانشان به سردی نمی گراید.
📚 شهود و شناخت، آیت الله ممدوحی، ج١، ص۶٠۴
@khate_atash