✅بزودی ▪️این کتاب شرح دردانه شدن است، آرزوی دانه دانه شدن آنجا که حسین اناری به دست گرفته، شرح این بیت است عشق دردانه‌ست و من غواص و دریا میکده سر فرو بردم در آن جا تا کجا سر برکنم شرح غرق شدن آنقدر که همه چیز ناپیدا شود و آنگاه گم گشتگان روشنای ردپای تو را در تاریکی پیدا می کنند شرح شهید شدن است پیش از شهید شدن، «مباد خون کس ارزد به این بها که نریزد» خاطرات سردار شهید حسین بادپا از جبهه های جنگ تحمیلی تا دمشق از نگاه خانواده و همرزمان و دیگران ♦️دیشب، نیمه های شب، گلزار شهدا بودم. سر قبر یوسف الهی (که گفته بود تو شهید نمی شوم) نشسته بودم. تو حال و هوای خودم بودم. زیارت عاشورا میخوندم، دیدم یه صدای پا میاد توجه نکردم، صدای پا نزدیک شد. آرام دست گذاشت رو ی شانه¬ام. سر بلند کردم. سردار سلیمانی بود. گفت «حسین، چطوری؟! آماده ای بری سوریه؟» گفتم «من خیلی وقته آماده ام» گفت پس کارهات رو بکن، یه روز گذشت که بهم خبر دادند برای رفتن آماده باشم. 🔹قطعه های این کتاب را که کنار هم بگذاری نقشه دقیق راه را نشانت می دهد. انتشارات خط مقدم website insta:shop insta:khatemoqadam telegram virgool eitaa