.
✂️ |
برشی از کتاب:
امعمار: آن روز (روز سقوط موصل)، من در شهر بودم. قیامتی برپا شده بود. همهی مردم از خانههایشان بیرون آمده بودند. داعشیها آمدند و گفتند که «شهر آزاد شده و شما میتوانید به منازلتان برگردید.». آن روزها، بسیاری از مردم در موصل جشن گرفته بودند و شادمانی میکردند. البته این رسم مردم بود. هر کس که پیروز میشد، برای او کف میزدند و هلهله میکردند. داعش پیروز شد؛ برای او کف زدند. ارتشیها پیروز شدند؛ مجدداً برای آنها هلهله کردند. حالا هم اگر کسی دیگری پیروز شود، باز بیرون میریزند و برای او هلهله و شادمانی میکنند. این، واقعیت جامعهی ماست.
🔻سفارش کتاب:
▪️پیام به ادمین یا از طریق لینک خریدِ
اول یا
دوم.
🆔
@khatemoqadam_ir