📖 «توی حمام، یک سطل کوچک آب بود و یک کاسه. شیر آب را باز کردم. قطره‌های آب می‌افتاد ته سطل صدا می‌کرد و من آهسته گریه می‌کردم. گریه می‌کردم و با بی‌بی‌زینب حرف می‌زدم. گله می‌کردم و به بی‌بی می‌گفتم من را کجا آورده‌ای؟!... خسته شدم دیگر... یک کاری کن یا این‌ها خلاصم کنند، یا بگذارند بروم...». یک سال و چند ماه از اسارتم می‌گذشت. از همان گروهک اول، بهم گفته بودند که می‌خواهیم تو را مبادله کنیم؛ اما هیچ خبری نشده بود. فقط دست به دست من را چرخاندند، و این بلاها سرم آمد. خسته شده بودم. من با آدم‌هایی هم‌بند بودم که توی قنوت نمازشان، با صدای بلند دعا می‌کردند همه‌ی شیعه‌ها بمیرند مو به‌تنم سیخ می‌شد وقتی این‌ها را می‌شنیدم. بگذریم. بعد از آن شب، باز روزهای بد من شروع شد. روزی نبود که بهم متلک نگویند و لیچار بارم نکنند و آزارم ندهند. هی بهم پیله می‌کردند و دری وری می‌گفتند که چرا آمده‌ای اینجا و تو کافری و فلان.» 📚 از متن کتابِ شبح | خاطرات مدافع حرم؛ سیدعلی جعفری، اسیر فراری از زندان‌ تکفیری‌های سوریه | قیمت: ۱۲۹٫۰۰۰ تومان | لینک خرید 🔰 سفارش کتاب: 🔹 پیام به ادمین یا از لینک خرید. 🔸 قم، خیابان معلم، مجتمع ناشران، فروشگاه ۲۷ب. 🆔 @khatemoqadam_ir