وجدان راحت! یه شب رفته بودم یکی از مغازه ها برای خریدن مانتو... وقتی داخل مغازه شدم، دیدم یه خانمی با آرایش و حجاب نامناسب ما رو به طرف مانتوها راهنمایی می کنه و پیشنهاد میده که کدوم رو انتخاب کنم.... از اول که وارد مغازه شدم؛ تا این خانم رو دیدم فقط به این فکر بودم که چه جوری بهش تذکر بدم... ایشون به من قیمت مانتوها رو میگفت و من میشنیدم.... بالاخره مانتو رو انتخاب کردم!!! بعد از اینکه حساب کردم، باخنده و خیلی دوستانه بهش گفتم: ماشاءالله مغازه ی بزرگ و شیکی دارید...انشاءالله پررونق بشه...ولی یه چیزی؟!! گفت: بفرمایید! گفتم: میدونید حجاب حکم خداست و باید از فرمان خدا اطاعت کرد؟! گفت: آره میدونم! گفتم: اگه حجاب همه ی کارکنان این مغازه کامل بشه و آرایشی هم در کار نباشه؛ به برکت انجام این کار خدا پسندانه، مغازه تون فوق العاده عالی میشه و قطعا مشتری های بیشتری هم به مغازه تون میان... با خنده شالش رو جلو کشید و گفت: خیلی ممنونم! گفتم: خواهش میکنم! وظیفه ام بود عزیزم..... خدا حافظی کردم و اومدم بیرون! خیلی احساس سبکی می کردم و خیلی وجدانم راحت بود!😇😇 خداروشکر کردم که تونستم به وظیفه ام عمل کنم😍 شما هم به آمرین بپیوندید 🔻🔻 📱eitaa.com.khaterate.aamerin