همین دیروز عصر بود؛ برخورد ماموران شهرداری با پیرزن عشایری
ماموران شهرداری یاسوج با حقوق ثابت ماهیانه، جلوی چشم مردم بساط دستفروشی جمعا یک نایلونی یک پیر زن عشایری را با تشر و فریاد برداشت و تند تند به راه افتاد تا ببرد یا در جدول پرت کند، پیر زن فرتوت و لاغر اندام با ناله، ترس و قسم دوان دوان بدنبال مامور قصی القلب شهرداری او را به پس دادن متاع نان شب خود و خانواده اش التماس میکرد
مامور شهرداری با دستور شهردار و فرماندار حقوق ثابت بگیر به بهانه اجرای قانون مانع از دستفروشی پیرزن مستضعف عشایری شد، آنهم در حالی که ۱۰ متر آنطرف تر با بگو و بخند از مغازهای جیگرکی ،جیگر گرفت که نصف اقلام مغازه اش را در پیاده رو گسترانیده بود و ایشان در مقابلش کور و لال
مامور وقتی مورد اعتراض مردم قرار گرفت فریاد میزد بروید هر کجا که دوسدارید [ شهرداری، فرمانداری] شکایت کنید
یک لحظه با دیدن این صحنه ذهنم ۵۰ سال به عقب برگشت و بی حرمتی مستشاران انگلیسی و رضا شاه به ناموس ایران و ایرانی را مجسم کرد
امیدوارم اگر ذره ای غیرت و شرف دارید هیچگاه با چنین صحنه دردناکی مواجه نشوید و اگر شدید؛ آنچه را تصمیم بگیرید که باید
@khatevelayat