✨بسم الله الرحمن الرحیم✨ 🌹شرح 🔴 قسمت دوم - دوستی و برادری 🔻 سر فصل دوّمی که در حکمت ۱۲ باید به آن توجه کرد این است که اصل دوستی و مودت و برادری چه جایگاهی در "نهج البلاغه" دارد؟ 🔻 حضرت در حکمت ۲۱۱ میفرمایند: «الْمَوَدَّةُ قَرَابَةٌ مُسْتَفَادَةٌ»؛ مودت و دوستی یک نوع همنشینی یا خویشاوندی قابل استفاده است، پرفایده است. و در حکمت ۱۴۲ میفرمایند: «التَّوَدُّدُ نِصْفُ الْعَقْلِ»؛ اظهار دوستی کردن با دیگران و دوستی با دیگران نیمی از عقلانیت است. در خطبه ۲۲۱ بند ۲ امیرالمؤمنین مرگ را یکی از اسباب قطع برادری می دانند؛ یعنی ما تا لحظه مرگ باید از فرصت استفاد کنیم، دامنه برادران ایمانی خوب خودمان را گسترش بدهیم. میفرمایند: « وَ انْقَطَعَتْ مِنْهُمْ أَسْبَابُ »؛ مردگانی که از این دنیا کوچ کرده اند دیگر اسباب برادری از آنها منقطع شد. 3⃣ ویژگیهای دوستان خوب: 🔻مولا علی(علیه السلام) حدود ۳۳ مورد ویژگی دوستان خوب را در نهج البلاغه بیان کرده اند : که بنده یک به یک با آدرس عرض می کنم: 🔻اول برویم سراغ حکمت ۲۹۸، این حکمت از آن جهت اهمیت دارد که حضرت علی(علیه السلام) با یک لحن تأثر و دلتنگی یکی از برادران خدایی در گذشته خودش را یاد میکنند و آنجا دوازده ویژگی از خوبیهای آن مرد را معرفی میفرمایند و بعد به ما توصیه می کنند بروید سراغ اینکه هر چقدر که میتوانید این خوبیها را در وجود خودتان پیاده کنید. 🔰 این دوازده ویژگی در حکمت ۲۸۹ نهج البلاغه به ترتیب عبارتند از : ✅ « أَخٌ فِي اللَّهِ» : برادری اش با من در راه خدا بود. نه در راه خودخواهی ها و نفسانیّات. ✅ «كَانَ يُعْظِمُهُ فِي عَيْنِي صِغَرُ الدُّنْيَا فِي عَيْنِهِ» کوچک شمردن دنیا: بخاطر این در نظر منِ علی بزرگ مقدار بود که دنیا در چشمش کوچک بود. ✅ « وَ كَانَ خَارِجاً مِنْ سُلْطَانِ بَطْنِهِ» از اسارت شکمش آزاد بود. « فَلَا يَشْتَهِی مَا لَا يَجِدُ» ؛ چیزی را که نمی توانست به دست بیاورد، اصلا اشتهایش را نداشت یعنی در واقع میلش را پیدا نمیکرد. « وَ لَا يُكْثِرُ إِذَا وَجَدَ» ؛ و وقتی هم که به دست می آورد زیاده روی و شکم بارگی نمیکرد. ✅ «كَانَ أَكْثَرَ دَهْرِهِ صَامِتاً»؛ آن دوست منِ علی، در بسیاری از روزها و ساعات عمرش ساکت بود. «فَإِنْ قَالَ بَذَّ الْقَائِلِينَ وَ نَقَعَ غَلِيلَ السَّائِلِينَ » ؛ البته سکوتش از بی عرضگی نبود؛ اگر لازم میشد سخن بگوید، بر تمام سخنوران غلبه میکرد و تشنگی سؤال کنندگان را سیراب میکرد. ✅ «وَ كَانَ ضَعِيفاً مُسْتَضْعَفاً »؛ اگر نگاهش میکردی به ظاهر انسان ضعیف و ناتوانی را می دیدی. یعنی ادعایی نداشت، اما «فَإِنْ جَاءَ الْجِدُّ» جایی که باید با قوت برخورد میکرد، «فَهُوَ لَيْثُ غَابٍ وَ صِلُّ وَادٍ» مثل شیر درجنگل و بیشه بود، یا مثل ماری بود که با سرعت حرکت میکرد. ✅ «لَا يُدْلِي بِحُجَّةٍ حَتَّى يَأْتِيَ قَاضِياً»؛ هیچ وقت علیه مؤمنی شهادت نمی داد مگر اینکه در محکمه ای حاضر بشود و بر او واجب بشود که شهادتی نزد قاضی بدهد. نزد غیر قاضی در محکمه ممکن نبود که علیه کسی حرفی بزند، یا مدرک و سندی رو کند. ✅ «وَ كَانَ لَا يَلُومُ أَحَداً عَلَى مَا يَجِدُ الْعُذْرَ فِي مِثْلِهِ حَتَّى يَسْمَعَ اعْتِذَارَهُ » ؛ وقتی خطایی از کسی سر می زد، آن فرد را سرزنش نمیکرد، تا اینکه او بتواند یک عذری را برای خطای خودش فراهم کند. تا وقتی که جا داشت که عذر آن شخص را بپذیرد، هرگز شخصی را به خاطر اشتباهش سرزنش نمیکرد. 🎙حجت الاسلام مهدوی ارفع ↩️ ادامه دارد... https://eitaa.com/joinchat/2483486973Cfd85ad48ee