هدایت شده از نشر وقایع عاشورا
« مبارزه اصحاب و شهادت طلبی آنها » سپس مسلم بن عوسجه به میدان آمد، و به شایستگی به جنگ با دشمنان پرداخت و جنگ سخت و طاقت فرسائی کرد تا آن که به زمین افتاد و هنوز نیمه جانی در بدن داشت . امام حسین علیه السلام همراه حبیب بن مظاهر پیاده به سویش آمدند. حسین علیه السلام به او فرمودند: ای مسلم خدا رحمتت کند! ( تو از مردانی هستی که قرآن مدح آنان فرموده ، آنجا که می فرماید : « برخی از آنان زندگانی را به سر بردند و برخی از آنان در انتظارند، و پیمان خود را هیج تغییری ندادند» حبیب نیز به او نزدیک شد و گفت: به خدا سوگند !کشته شدنت بر من گران است ای مسلم! مژده باد تو را به بهشت . مسلم با نوایی آهسته به حبیب گفت‌: خدا تو را به خوبی مژده دهد! حبیب گفت: اگر نه این بود که من نیز درپی تو خواهم بود ، دوست داشتم هر چه برایت مهم بود وصیت می کردی . مسلم گفت : اکنون به تو وصیت می کنم به ( پاسداری از ) این بزرگوار ( و با دست به سوی حسین علیه السلام اشاره کرد ) پیش از آن بجنگ تا جان دهی. حبیب پاسخ داد : بی تردید چشم را( به اجرای این وصیت ) روشن می کنم . سپس مسلم جان داد" رضوان الله علیه " ✍برگرفته‌ازڪتاب‌ نشردهید 🏴 .