🌹🍃 از راه که میرسید، پدر را میبرد حمام. خودش لباسهای پدر را میشست. مینشست کنار بابا، دستهای چروکیدهاش را نوازش میکرد و میبوسید. جورابهای پدر را میآورد و موقع پوشاندن،
🔺لبهایش را میگذاشت کف پای پدر.
🌸🍃 مادر هم که در بیمارستان بستری بود، از سوریه که آمد بیمعطلی خودش را رساند بیمارستان. همین که آمد توی اتاق، از همه خواست بیرون بروند؛ حتی برادر و خواهرها. وقتی با مادر تنها شد، پتو را کنار زد. دستش را میکشید روی پاهای خستۀ مادر. حالا که صورتش را گذاشته بود کف پای مادر،
🔺اشکهای چشمش پای مادر را شستوشو میداد.
🟢🍃 کسی از حاجقاسم توصیهای خواسته بود. چند بندی برایش نوشت که یکیاش احترام به پدر و مادر بود: «به خودت عادت بده بدون شرم، دست پدر و مادرت را ببوسی.
🔺هم آنها را شاد میکنی، هم اثر وضعی بر خودت دارد.»
📗 از کتاب
#سلیمانی_عزیز |
🔺گذری بر زندگی و رزم شهید حاجقاسم سلیمانی رضوان الله علیه
https://eitaa.com/khoban72