💫📗کتاب
#عارفانه
🔺زندگی و خاطرات شهید احمد علی نیری
4️⃣3️⃣ قسمت سی و چهارم
💫🌷راوی : دکتر محسن نوری
💫🟢به جرئت می توانم بگویم که احمدآقا خودیت نداشت. نفسانیتی نداشت که بخواهد بین او و معبودش حجاب شود. برای همین به نظر می آمد که به برخی از اسرار غیب دست پیدا کرده. گاهی اوقات مسائلی برای ما مطرح می کرد که در رابطه با هدایت ما مفید بود.پیش بینی ها و خبر از آینده می داد
🔺که برای ما بسیار با ارزش بود.
💫⚪️من از دوستان احمدآقا بودم. خاطرم هست یک روز در این سالهای آخر، در جایی به من حرفی زد که خیلی عجیب بود! من یک سرّ مخفی بین خود و خدا داشتم که کسی از آن خبر نداشت. احمدآقا مخفیانه به من گفت:
🔺شما دوتا حاجت داری که این دو حاجت را از خدا طلب کردی.
💫🔴اینکه خداوند حاجت شما را بدهد یا نه ، موکول کرده به اینکه شما در روز عاشورا مراقبهی خوبی از اعمال و نفس خودت داشته باشی یا نه. من خیلی تعجب کردم. ایشان به من توصیه کرد: اگر می خواهی احتیاط کرده باشی، یک روز قبل عاشورا و یک روز بعد عاشورا مراقبهی خوبی از اعمالت داشته باش و مواظب باش غفلتی از شما سر نزند.
🔺بعد ایشان ادامه داد: یکی از این حاجتها را خدا برای این عاشورا روا خواهد کرد به شرط مراقبه.
💫🌷خداروشکر، من آن سال حال خوبی داشتم.خیلی مراقبت کردم تا گناهی از من سر نزند. محرم آغاز شد.. در روزهای دههی اول مراقبهی خودم را بیشتر کردم. در روز عاشورا و روز بعدش خیلی مراقب بودم
🔺که خطایی از من سر نزند.
🔻🔻🔻