💫📗کتاب 🔺زندگی و خاطرات شهید احمد علی نیری 8️⃣7️⃣ قسمت هفتاد و هشتم 🥀🌷احمدآقا در ادامه‌ی خاطرات می نویسد: 🥀🟢روز چهارشنبه می‌خواستم وضو بگیرم برای نماز که یک لحظه چشمم به حضرت (امام مان عجل الله فرجه) افتاد.... تاریخ۱۳۶۴/۱۱/۱۶ 🔺پادگان دوکوهه 🥀⚪️«خوش بحالت احمد آقا...» 🔻در جایی دیگر از این دفتر آورده: 🥀🟢در روز جمعه در حسینیه‌ی حاج همت پادگان دو کوهه در مجلس آقا امام زمان (عجل الله فرجه) گریه ‌زیادی کردم. 🥀⚪️بعد از توسلات وقتی به خود آمدم دیدم که از همه‌ی اشکی که ریختم یک قطره‌اش به زمین نریخته! 🕊🕊🕊گویا ملائک همه‌ را باخود برده بودند. ⬅️ ادامه دارد ... 🔻با کسب اجازه از ناشر کتاب 🥀 ( انتشارات شهید هادی )