🌙📗کتاب 🌙🌷زندگی و خاطرات شهید احمد علی نیری 3️⃣9️⃣قسمت نود و سوم ( یادی از برادر شهید حمید رضا نیری ) 🌙🟢جنگ افغانستان آغاز شد. کشور اسلامی همسایه ما مورد حمله قرار گرفت. به یاری آنها رفت. می گفت: اسلام مرز ندارد. با پسر عمویش راهی دیار غربت شد. مدتی بعد برگشت. اما پسر عمویش محمد حسین در این نبرد به شهادت رسید. 🔺پیکر او هرگز بازنگشت. 🌙⚪️ضد انقلاب شهرهای ایران را نا امن کرده بود. برای برنامه تبلیغی و دفاع از نظام راهی شمال کشور شد. در آن سالها لحظه ای آرامش نداشت. قلب تپنده او برای انقلاب و اسلام می تپید. با شروع جنگ از خانواده خداحافظی کرد. 🔺به آبادان رفت و به نیروهای ارتش پیوست. 🌙🔴اما مدتی بعد از آنها جدا شد و به نیروهای سید مجتبی هاشمی پیوست... روزهای اول جنگ بود و مناطق عملیاتی بسیار ناهماهنگ. تنها گروه جنگ‌های نامنظم بود که در خوزستان فعالیت می‌کرد. 🔺به آن ها پیوست و با دوستانش جلوی پیشروی ارتش عراق را گرفت. 🌙🌷حمیدرضا در یکی از روزهای سرد زمستان ۱۳۵۹ به آرامش رسید. او پس از مبارزه‌ای سخت و نفس‌گیر 🔺در کنار جاده‌ی آبادان ماهشهر به شهادت رسید. 🌙🌹پیکر حمیدرضا تا سال بعد در مناطق عملیاتی ماند. با عملیات شکستن حصر آبادان پیکر او پیدا شد. اکنون حمیدرضا نیری در اطراف مزار برادر در قطعه ۲۴ بهشت زهرا آرمیده است. 🔺تا روزی که برای یاری امام منتظر از جا برخیزد. ⬅️ ادامه دارد ... 🔻با کسب اجازه از ناشر کتاب 🥀 ( انتشارات شهید هادی )