📗کتاب «سکوت شکسته»
🌹براساس خاطرات حاج محمود پاک نژاد فرمانده واحد اطلاعات عملیات لشکر ۱۷علی ابن ابیطالب(علیه السلام) در دفاع مقدس
📝به قلم: سیدهادی سعادتمند 28 🔽
کربلای 4
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 ادامه قسمت بیست و هشتم
📌ستون پنجم به منافقینی گفته میشد که روزگاری نام «مجاهدین خلق» را بر خود گذاشته و به خدمت ارتش صدام درآمده بودند. آنها در بیمارستانها، ترمینالها، ایستگاههای راه آهن و حتی در عکاسی های اهواز به جمعآوری اطلاعات و تخلیه اطلاعات نیروهای رزمی میپرداختند و برای اربابان خود در عراق مخابره میکردند. آنها گاهی در جبههها در کنار بیسیمچی های دشمن قرار میگرفتند و چون فارسی زبان بودند، شنود دشمن میشدند و با شیوههای مختلف، اطلاعات جمع آوری میکردند و در اختیار دشمن قرار میدادند که باعث میشد ضربههای سنگینی از به ظاهر خودی هایی که از دشمن بدتر بودند بخوریم.
⚪️عملیات کربلای۴ یکی از دهها نمونه است. این خیانت توسط کسانی انجام میشد که تمام وجودشان را حقارت گرفته بود و با کثیفترین شیوه، یعنی با جاسوسی، اطلاعات درون خانه را به دشمن میدادند و خون هموطنان خود را میفروختند.
🌹ما با تمام وجود جنگیدیم و دشمن را از سرزمین خودمان بیرون کردیم و به جایی رسیدیم که در پی تنبیه متجاوز بودیم. برای من کهنه سرباز که در فضای جامعه آن روز نفس کشیدم، همان قدری که عملیات کربلای یک دارای ارزش است، کربلای ۴ و ۵ و ۸ که یک مجموعه بود نیز ارزشمند هستند؛ به همان اندازه که فاتحان خرمشهر افتخارآفرین بودند، فاتحان فاو هم کار بزرگی کردند.
⚪️بله! از یه جایی به بعد ما با هدف درهم شکستن ماشین جنگی دشمن و شکستن تکبر شیطانی او عملیات انجام میدادیم. دشمن روز به روز به سلاح های پیشرفته مجهز میشد.آن زمان تعقیب و تنبیه متجاوز بهترین راه ممکن برای بازدارندگی بود.
🌹 گاهی توسط افراد کمتوجه ، سرزنش میشویم که چرا جنگ را ادامه دادید. ما با هدف کشورگشایی و تجاوزگری وارد سرزمین عراق نشدیم که شرمنده باشیم. در طول جنگ هشت ساله، حتی یک مورد هم وجود ندارد که ما وارد منطقهای از کشور عراق شده باشیم که مردم غیرنظامی در آن باشند.
⚪️ چه آن کسانی که جنگ را فقط از طریق اخبار پیگیری میکردند و چه کسانی که در میدان بودند و با پوست و خونشان جنگ را درک کردند، شاهد این ادعای من هستند که قدرت مندان حاکم بر جهان، زمانی با سکوت خود دشمن را همراهی کردند که چندین شهر ایران در دست دشمن متجاوز بود. زمانی که دشمن را به عقب راندیم، تمام قد پشتسر حزب بعث عراق قرار گرفتند و کمک تسلیحاتی کردند تا صدام را سرپا نگه دارند.
🌹ما چارهای جز ادامه جنگ نداشتیم و میبایست دشمن متجاوز را تنبیه میکردیم. ما از سازمانهای جهانی ناامید شده بودیم. پس میبایست با فشار حداکثری در میدان جنگ، دشمن بعثی را به عقب میراندیم تا شهرهای مرزی خودمان را زیر آتش توپخانه شان در امان نگه داریم.
⚪️از نظر من کهنه سرباز، همه حق دارند از چرایی و چگونگی جنگ بپرسند. ما در همان زمان جنگ میپرسیدیم و پیش میآمد که به واسطه طبقهبندی اطلاعات، قانع نمیشدیم. گاهی نیاز بود زمان بگذرد تا قانع بشویم. نمونهاش همین کربلای ۴ که در خاطراتم به آن اشاره داشتم. با روش فرماندهی لشکر موافق نبودم که تا این میزان روی نیروهای اطلاعات ـ عملیات فشار آورده شود، عملیاتی که از نظر من چشمانداز روشنی نداشت. اما پس از کربلای۵ متوجه شدم فرمانده لشکر بهترین تدبیر را به خرج داده بود. چون گردانهای عملیاتی توان ماندن پنج ماه در خط پدافندی، آن هم بدون استفاده از مرخصی را نداشتند؛ اما بچههای اطلاعات ـ شناسایی لشکر ۱۷ و لشکرهای هم جوار توانستند با تعداد محدودی نیرو، چندین سپاه عراق را به مدت ۵ ماه در حالت آمادهباش نگه دارند.
🌹 ارتش عراق، سرمست از پیروزی در عملیات کربلای۴ بود. در خیالش دلش خوش بود که نظامی های ایران توان انجام عملیات دیگری را به این زودیها نخواهند داشت؛ به همین دلیل، چند سپاه خود را که مدت زیادی در آمادهباش نگه داشته بود، به مرخصی فرستاد. در چنین شرایطی زمینه انجام عملیات پیروزمندانه کربلای۵ فراهم شد. آن چه از دید تحلیل گران جنگ هشتساله دور مانده، قدرت و توان نیروهای رزمنده ما در بازسازی و سازماندهی مجدد است. لشکر ۱۷ توانست در حداقل زمان، خودش را بازسازی کند و در عملیات غرور آفرین کربلای۵ حضور داشته باشد.
⚪️ زمانی که در بیمارستان گلپایگانی قم بستری بودم. دکترطاهری به عیادتم آمد. یک دفتر و خودکار برایم آورد.خواست که خاطراتم را بنویسم. گفت:
🌹«درآینده با استناد به گزارشها و خاطراتی که از جنگ میماند قضاوت خواهیم شد، اگرچه گزارشها و خاطرات به تنهایی نمیتوانند آن چه بر ما گذشته را بیان کنند»