🥀اخلاق خانوادگی 🌹 امام خمینی رضوان الله علیه 🌸همسر آقا می گوید: ایشان به من خیلی احترام می گذاشتند. این که من بگویم زندگی مرا به رفاه اداره می کردند، نه ، طلبه بودند و نمی خواستند دست پیش این و آن دراز کنند؛ ولی احترام مرا نگه می داشتند و حتی حاضر نبودند که من در خانه کار کنم . همیشه به من می گفتند: جارو نکن . اگر می خواستم لب حوض روسری بچه ها را بشویم ، می آمدند و می گفتند: بلند شو، تو نباید بشویی . 🌹من پشت سر ایشان اتاق را جارو می کردم و وقتی منزل نبودند؛ لباس بچه ها را می شستم . حتی وقتی وارد اطاق می شدم ، به من نمی گفتند در را پشت سرتان ببندید؛ صبر می کردند تا بنشینم و بعد خودشان بلند می شدند و در را می بستند. 🌸دختر امام می گوید: آقا همیشه در کارهای منزل کمک می کردند و به بچه ها می گفتند: کمک از بهشت آمده است . مثلا خودشان چای می ریختند. حتی وقتی لیوان آبی می خواستند و به کسی دستور نمی دادند؛ بلکه خودشان به آشپزخانه می رفتند و لیوان را آب می کردند. 🌹به طور مثال در جمع خانواده که نشسته بودند، گاه می دیدیم ، آقا به طرف آشپزخانه می روند. از ایشان سؤال می شد، می گفتند: می روم آب بخورم . می گفتیم : به ما بگویید تا برای تان آب بیاوریم . می گفتند: مگر خودم نمی توانم این کار را بکنم ؟ بعد با خنده می گفتند: انسان باید خودکفا باشد. 🌸هیچ وقت ما ندیدیم ایشان به خانم بگویند فلان کار را انجام بده . اگر روزی خانم غذا را تهیه می کردند، هر چقدر هم که بد می شد، کسی حق اعتراض نداشت و آقا از آن تعریف می کردند. 🌹اگر دکمه ای از پیراهن آقا می افتاد، می گفتند: می شود این را بدهید بدوزند؟ نمی گفتند خودت بدوز؛ و احیانا اگر روز بعد دوخته نشده بود، نمی گفتند چرا ندوخته اید، می گفتند کسی نبود بیاید بدوزد؟ تا آخر عمرشان هرگز به همسرشان نگفتند یک لیوان آب به من بده ؛ امام خودشان به طور مکرر این کار را برای خانم انجام می دادند. مثلا می دانستند خانم فراموش می کنند قرصش را بخورد، به ایشان یادآوری می کردند.