جگرم بیقرار و درماندهست
در رگم، شور خون فرماندهست
آن شب جمعه روضه احیا شد
تن فرمانده، ارباً اربا شد
شیشهی عطر شد، سرش گم شد
خون مرد آبروی مردم شد
مالک ما دلیل راه علیست
دست او پرچم سپاه علیست
رفته مالک که زندهتر گردد
وقت رجعت دوباره برگردد
این شهادت، غیورمان کرده است
بیقرار ظهورمان کرده است...
@khormaforush | تند و شیرین