#نماز ۳
دختری که دوسش داشتم بهم پیام داد که قراره برام خواستگار بیاد و توام گفتی میای ولی نیومدی تکلیف منو مشخص کن نمیدونستم چی بهش بگم که بتونم بهش عمل کنم فشار زیادی روم بود تو اتاقم بودم و رو به انفجار، مامانم اومد صدام کنه برای نهار با دیدنم گفت چی شده؟ چرا این شکلی شدی؟ شروع کردم به داد و بیداد و گفتم کم اوردم دیگه نمیکشم به هر دری میزنم بهتون فشار نیاد نمیشه هر کاری میکنم اخرش ناامیدیه، از ی طرف پایان نامه م از ی طرف ماشین خراب شده از ی طرفم نسترن پیام داده برام خواستگار اومده میدونم اونم تحت فشار خانواده ش هست مامانم در و بست و نشست روبروم ناراحت گفت بنظرت تقصیر کیه؟ مامان جان وقتی تو از خدا نمیخوای چطور کمکت کنه؟ گفتم این چه حرفیه خب من مگه کم میگم خدا کمک میکنه و میرسونه؟ خندید مامان جان مگه فقط همینه؟ تو الان ی مدته که نماز نمیخونی مشخصه که برکت از زندگیت میره وقتی از ته دل خدارو یاد نمیکنی چطور خدا تورو یاد کنه