"چشم من خیس و هوای تو به دل افتاده" مثل آن گوش درازی که به گِل افتاده چاره ام چیست بجز صبر در این سوز فراق عشق از این غم جانکاه خجل افتاده شده حسرت که کنار تو بنوشم چایی... که میانش دو سه تا دانه هِل افتاده وای باد آمد و گیسوی تو را برد نگار... به گمانم که ز گیسوی تو تِل افتاده نه قلم حال خوشی دارد و نه دفتر من... بی تو این ذوقک من نیز کِسل افتاده دل دگر نیست میان قفس سینه من... زیر پای همگان رفته و وِل افتاده کاش میشد که ببینم به خدا نامت را که روی کاغذ زیبای سِجل افتاده! "عاصی" 👇 🌸⃟💕჻࿐✰💌 @khoshbghkt