#تلنگر
🌷 بوسه آخر
🔹 هاجر پور واجد (همسر شهید حسین امینی امشی)
🔰 در بیستسالگی بودیم که هر دویمان ازدواج کردیم. شرایط زندگی آرام و کوچکی برایمان فراهم شده بود. گذشتن از این زندگی، فرزندان و همسر و خانواده یک مَرد میخواهد که کار هر کسی نیست. یادم میآید شبی که قرار بود به
#عملیات برود، رختخواب حسینم را بین رختخواب دو فرزندمان پهن کردم، اما همسرم در ایوان خوابید. وقتی علت را از او سؤال کردم، گفت «میترسم خواب بمانم!» اما من فهمیدم دلیل کار حسین را، او میخواست که مهر پدریاش مانع از رفتن او به جبهه نشود.
🔸 صبح که بیدار شد من را صدا زد و گفت «یک روسری لطیفی روی صورت بچهها بینداز تا بروم داخل آشپزخانه و وضو بگیرم». دوباره سؤال کردم که چرا؟ گفت «سؤال نکن! اگر میتوانی این کار را انجام بده». بعد از اینکه نمازش را خواند و آماده شد برود، خم شد و از روی روسری آرام بچهها را بوسید و رفت. وقتی به آن لحظه فکر میکنم، جگرم میسوزد!
📌 بخشی از مصاحبه همسر شهید با خبرگزاری فارس (دیماه ۱۴۰۲)
https://eitaa.com/kimiayesaadat1