" يزيد بن مسعود رو به جانب بنى سعد نمود وگفت: " به خدا قسم اى طايفه بنى سعد، اگر حسين (ع) را يارى نكنيد، خداوند هرگز فتنه وخونريزى را از ميان شما بر نمى دارد وهميشه با خويشتن در جنگ خواهيد بود. " سپس براى حسين (ع) نوشت: " بسم الله الرحمن الرحيم. اما بعد، نامه شما را زيارت كردم ودانستم كه مرا به يارى خود خوانده اى كه با اطاعت كردن از شما [ از رحمت خدا ] بهره مند شوم وبه وسيله يارى شما رستگارى نصيب من گردد. به درستى كه خداوند هرگز زمين را از كسى كه عامل به خير، يا راهنماى به سوى نجات وسعادت باشد خالى نمى گذارد وشما حجت خدا بر مردم وامانت او بر روى زمين هستيد. شما شاخه اى از شجره پاك احمدى (ص) هستيد كه اصل آن پيغمبر خاتم (ص) است وشما فرع آنيد. به فال نيك و طائر فرخنده به سوى ما بيا، زيرا من بنى تميم را براى تو آماده ساخته ام واينك، اشتياق آنان بر يارى تو از اشتياق شتران تشنه كه در رفتن به سوى آب بر يكديگر سبقت گيرند،