بنام خدا "" "" "" "" "" حسین جان تو هستی همه باورم نباشد بجز شور تو بر سرم ز خردی غلام درت بوده ام بنامت مرا شیر داده مادرم شما شهره اید بر ذره پروری گرفتی همیشه تو بال و پرم تو را دوست دارم ز جان و زدل توئی افتخارم توئی دلبرم به تار و به پودم تنیده ست عشق محال است کز تو دمی دل بُرم غرض بعد عمری همه می رویم به پیرو جوان کن تو لطف و کرم حسین جان امیدم توئی بعد حق به دادم برس تو دم آخرم دمی که نهادند مرا زیر خاک فقط بنده نام تو را می برم ز نکیر و منکر ندارم هراس نگاهی کنی گر تو بر پیکرم منم فاخر آن سائل پر امید بود حاصل عمر من دفترم خدا شاهدست که بنوشته ام از تا #ی را با اشک ترم مسلم فرتوت گلهین