هدایت شده از کوچه شهدا
. تو رفتی و تکه‌ای از تو جا ماند. بوی تو و صدای تو و برق نگاه تو. تو رفتی و از هرکدام تکه‌ای از وجودشان را کندی و با خودت بردی. تو جان و روح بودی در کالبد همه‌شان. رفتی و این جان را با خودت بردی. مامان و بابا و محسن و مهدیه نیمه‌جان شدند بعداز رفتن تو، بعداز رفتنت لبخندشان کم‌رنگ شد و خانه، بی‌صدا. همه در سکوت و انتظار روزها را شب کردند. در رفتن جان از بدن گویند هر نوعی سخن من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم می‌رود... ــــــــــــــــــ کپی از مطالب؟! کاملا آزاد @Kocheh_Shohada