📚
داستان مباهله ، قسمت ۱ 📚
☀️ گروهى از مسيحيان ، از سرزمين نَجران
☀️ نزد حضرت محمّد آمدند .
☀️ و با آن حضرت ،
☀️ درباره حضرت عيسى عليه السلام ،
☀️ گفت و گو كردند .
☀️ مسیحیان ، فکر مى کردند
☀️ كه حضرت عيسى ، پسر خداست .
☀️ پیامبر نیز ، در برابر اين فكر غلط ،
☀️ به آنها فرمود :
🕋 عيسى ، پسر خدا نیست .
🕋 بلکه بنده و آفريده شده خداست .
☀️ اما مسيحيان نجران ،
☀️ سخن پیامبر را باور نکردند
☀️ و حقايق دين اسلام را ، نپذيرفتند .
☀️ حضرت محمد ،
☀️ باز هم آنها را به اسلام دعوت کرد
☀️ و آنها نپذیرفتند .
☀️ پیامبر با خود فکر کرد
☀️ که چکار کند تا آنها ، حرف او را باور کنند
☀️ و نادرستى فكرشان را ، به آنها ثابت كند ؟
☀️ ناگهان ، فرشته وحی ،
☀️ از جانب خداوند ، نزد پیامبر آمد
☀️ بر او سلام و صلوات فرستاد و گفت :
👈 که با آنها مباهله کند .
☀️ مباهله يعنى لعن و نفرین کردن ؛
☀️ یعنی اینكه دو نفر يا دو گروه ،
☀️ يكديگر را لعنت كنند و از خدا بخواهند
☀️ كه طرف مقابل را نابود کند .
☀️ حضرت محمد نیز ، به مسیحیان فرمود :
🕋 ما با زنان و فرزندانمان مى آييم
🕋 و شما هم با زنان و فرزندانتان بياييد
🕋 تا يكديگر را لعنت كنيم
🕋 و ببينيم که خدای متعال ،
🕋 دعاى كدام يک از ما را ،
🕋 بر ضد ديگرى اجابت خواهد كرد .
📚 ادامه دارد ... 📚
@kodak_novjavan1399
#روزمباهله #عیدغدیر