طرح داستان نویسی
کد 1⃣2⃣
سلام به همه ی همراهان.من وهمسرم پسرعمودخترعموهستیم💏 قبل ازدواج ازمایش ژنتیک دادیم تاییدکردن دکترا که مشکلی برای بچه اوردن نداریم.بعد۲سال باردارشدم سال۹۳. ۳ماهه بودم ازمایش غربالگری روداده بودم جواب ازمایش روگرفتیموبه خیال خودمون که ازمایش غربالگری مرحله دومم مثل مرحله اولش خوبه از طرف ازدواج دانشجویی رفتیم مشهد.از مشهدکه برگشتیم بردم جواب ازمایش رو نشون دکتر بدم اما دکترگفت بچت سندروم هست وباید سقط کنی وچون من دیر بردم جواب ازمایش رو نشون دکتر بدم از زمان قانونی سقط گذشته بود.😭دکتر خیلی دعوام کرد خدا میدونه من وهمسرم چه حالی داشتیم اومدم خونه مداحی حضرت ابوالفضل رو گذاشتم و یه دل سیر گریه کردم متوسل شدم به حضرت ابوالفضل از خودش بچه سالم خواستم.خدامیدونه پیش چندتا دکتررفتیم که ازسلامت جنین مطمن شیم ولی فقط۶۰درصد هر دکتری اطمینان میداد از سلامتیش بهمون ادرس دادن برم سقط غیر قانونی کنم پیش قابله های قدیمی😓ولی من وهمسرم بزرگترین تصمیم عمرمون رو گرفتیم وفقط متوسل شدیم به ائمه ۹ماه بشدت وحشتناک وپراسترسی داشتیم تا روز تولد دخترم رسیدزمان زایمان فقط از دکتر از سلامتیش میپرسیدم خداروهزاران هزار مرتبه شکر خدا بهم یه فاطمه کوچولو سالم سالم هدیه داد🌸
دوستان هر غیرممکن زندگیتون رو از ائمه خالصانه بخواید اعتمادکنیدبهشون الهی که زندگیتون پراز خیرو برکت باشه
#کوله_بار
#مسابقه_احکام
کانال کوله بار
@kole_bar971122