علمدارکمیل
#شهید حمید سربی تک تیرانداز نمونه جنگ پاسدار #شهید «حمید سربی» در فروردین ماه ۱۳۴۳ در شهر تهران محل
✍ بخشی از متن وصیت‌نامه‌ای را که از این شهید والامقام به یادگار مانده است، در ادامه می‌خوانید: «إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَیَقْتُلُونَ وَیُقْتَلُونَ وَعْدًا عَلَیْهِ حَقًّا فِی التَّوْرَاةِ وَالْإِنْجِیلِ وَالْقُرْآنِ. با سلام بر امام زمان (عج) منجی عالم بشریت و نائب بر حقش امام امت و خانواده‌های معظم شهدا و... الهی، چون در تو نگرم از جمله تاجدارانم و تاج بر سر و، چون در خود نگرم از جمله خاکسارانم و خاک بر سر. خداوندا روز محشر با عدل و دادت با ما رفتار نکن که در این صورت گرفتار آتشیم، آتشی که با اعمال خود ایجاد کردیم، خدایا تو در آن روز با ما، با لطف و کرمت بساز که ما سخت محتاج آنیم. در ابتدا خدا را بسیار شکر می‌کنم که لیاقت شهادت در راه خودش را که یکی از بزرگترین سعادت‌های دنیا و آخرت محسوب می‌شود به من داد و من، بنده عاصی را هم به این مقام رساند که از ابتدا و انتهای این عمل فقط با اراده خود خدا بوده است و ما هیچ نقشی در آن نداشته‌ایم و ما بنده عاصی و گنه کار، کی می‌توانستیم در راه خدا قدم به جبهه‌ها بگذاریم و در راه خدا در مقابل کفار قرار بگیریم، در راه خدا مجروح بشویم و به شهادت برسیم که این از الطاف الهی بود و خود ما حتی یک سر سوزن در آن دخالت نداشتیم و همه لطف خدا بود؛ و خدا را بسیار شکر می‌کنم که سرانجام من رو هم به این مقام رساند، که الان این سخن را می‌گویم باز لیاقت شهادت را در خودم نمی‌بینم اگر تمام زمین و آسمان به صدا دربیایند و بگویند که تو لیاقت شهادت داری باز من باورم نمی‌شود و اگر تیر به بدن من بخورد و ببینم دارم از این دنیا می‌روم باز باورم نمی‌شود که به مقام شهادت می‌رسم مگر اینکه خود خدا لطف کند که من را ببرد وگرنه اصلاً لیاقتش را ندارم. و در مورد گریه کردن برای شهید نمی‌توانم بگویم گریه نکنید، چون من از کسانی هستم که برای شهید خیلی گریه می‌کنم؛ و در داغ از دست دادن دوستان خیلی ناله می‌کنم و ناله‌ام بر این است که خدایا این دوستی که چندین سال با من نشسته و برخاست می‌کرد چرا توانست به این مقام برسد، ولی من نمی‌توانم به این مقام برسم و با اینکه در داین دنیا با من بود، ولی راهش از من جدا و فکرش خیلی وسیع بود، ولی من فکرم خیلی کوتاه بود. ناله‌ام از این است که خدایا چرا من لیاقت ندارم؛ و به عنوان نمونه می‌توانم بگویم که یک روز نشد که بالای مزار فتاح‌زاده 🥀 بروم و گریه نکنم. این بار می‌دیدم که خیلی عقبم و از قافله جا موندم. برای شهید گریه کنیم که ان‌شاءالله این اشک‌ها سبب شود که آن دنیا به راحتی از پل صراط عبور کنیم و در مقابل شهدا و ائمه و خدا روسفید باشیم، ولی در میان این گریه‌ها به یاد مصیبت‌های وارد شده بر ائمه معصوم (ع) باشید و آن‌ها را فراموش نکنید و مصیبت خود را با مصیبت ائمه مقایسه کنید و ببین واقعاً رنج کشیده کیست. امام حسین (ع) در صحرای کربلا با یارانش در مقابل عده زیادی از کفار قرار گرفت و در آنجا به شهادت رسید و خون پاکش بر روی خاک داغ صحرای کربلا ریخت، آیا آن مصیبت بالاتر است یا مصیبت ما. آیا مصیبت وارد شده بر حضرت زهرا (س) عظیم‌تر و بزرگتر است یا مصیبتی که بر ما وارد شده است. ما شهید می‌شویم و بعضی پیکر‌ها تشییع می‌شوند، در ختم ما قرآن خوانده می‌شود و از ما یاد می‌کنند، ولی از برای امام حسین (ع) پس از شهادت، مردم کفر، آن‌ها را خارجی خواندند. روضه حضرت زهرا (س) را بخوانید که بنده خیلی دوست دارم. مادرم می‌دانم که آرزو داشتی که دامادی مرا ببینی، من از تو جدا نشدم مگر برای خدا، من شهید شدم که اسلام و امام زنده بمانند، که دشمن در خون من غرق و نابود شود، من شهید شدم که شهادت، وصلِ عبد با معبود شود، که شهادت، وصلِ عاشق با معشوق شود و من شهید شدم و به آرزویم رسیدم. خوشبختی من در این بود و خدا مصلحت دانِ ماست و خدا این را صلاح دانست. پس راضی باش به رضای خدا و بدان که خوشبختی دنیا فایده‌ای ندارد، اگر در کنارش خوشبختی آخرت نباشد، و اصل آن است که در مقابل خدا و ائمه و امام حسین (ع) و شهدا روسفید باشیم. یَا أَیَّتُها النَّفسُ المُطمَئِنَّة (۲۷) إِرجعی إِل ی ربِّکَ راضیةً مَرضیة (۲۸) فَادخلی فِی عِبادی (۲۹) وَادخلی جَنَّتی (۳۰) برحمتک یا ارحم الراحمین السلام علیکم و رحمة الله و برکاته ۱۳۶۵/۲/۲۲ مصادف با ماه مبارک رمضان» @komail31 🍃🌺🍃