•
.
دور هم نشستھ بودیم . کنار ابراهیم یڪ تکھ نان خشک شده افتاده بود .
نان را برداشت و گفت: ببین نعمت خدا رو چطور بـےاحترامۍ کردند؟!
نان خیلۍ سفت بود🤦🏿♂بعد یک تکھ سنگ برداشت همینطور کھ دور هم نشستھ بودیم شروع بھ خُرد کردن نان نمود حسابـے کھ ریز شر، در محوطھ باز انتھای کوچھ پخش کرد ! بعد از چند دقیقھ کبوترها آنجا جمع شدند🕊
پرندها مشغول خوردن غذایۍ شدند کھ ابراهیم برایشان مھیا نموده بود😊🖐🏿
#سلامبرابراهیم |
#شھیدابراهیمهادۍ
⸤
Eitaa.com/komeil3 ⸣