یک روز یکۍ از دوســتانم من را در بازار دید و بھ من خرده گرفت کھ چرا با وجود این همهـ قھرمانـے در کُشتۍو جایگاه و احترام این کارها را میکنم اما من بھ او گوشزد کردم کہ بھتره همیشہ کاری کنیم کھ خدا خوشش بیاد نہ مردم!😄 این کارها جلوۍِ غرورم را می‌گیرد. بعد از این که چند نفر دیگر هم متوجہ حضورم در بازار شدند دیگر به آنجا نرفتم🤷🏻‍♂