نوجوانی که ققنوس دفاع مقدس لقب گرفت🌷 نوجوانی در جبهه بود شبی کا عملیات داشتیم در کوله پشتی علی تعداد زیادی مهمات بود. عملیات باید انجام میشد.ناگهان دشمن چند منور زد. یکی از این شعله های منور،به کوله پشتی علی اصابت کرد آن هم ! چندنفر از بچه ها می خواستند به او کمک کنند اما از آن جایی که امکان لو رفتن عملیات بود علی مانع شد. سپس تا صدایی از او بیرون نیایید. کوله او میشد و مهمات درونش به حد انفجار رسیده بودند.چاره ای نبود برای ادامه عملیات علی تنها گذاشتیم.شوقتی عملیات تمام شده و دوباره به همان مسیر قبلی رسیدیم علی را ندیدم. و تنها کف پوتین هایش که نسوز بودند باقی مانده بودند. بخشی از خاطرات رضاایرانمنش🌹 @komeil3