|شهیدمحمودرضابیضائی| برای محمودرضا💔 در ایام سالگرد شهادتش دو تن از رزمندگان عراقی که از نیروهایی بودند که با محمودرضا کار کرده بودند و آموزش دیده بودند آمده بودند تبریز می‌خواستند بروند سر خاک محمودرضا محمودرضا را در سوریه با اسم مستعارش یعنی «حسین نصرتی» می‌شناختند یکی از این رزمنده‌های عراقی که مجروح هم بود، مدام وسط حرف‌هایش تکرار می‌کرد: «حسین مجنون! حسین‌ مجنون!» وقتی داشتیم توی ماشین من به‌طرف گلزار شهدا می‌رفتیم در بین راه پرسیدم منظورش از اینکه داشت می‌گفت «حسین مجنون چه بود؟» گفت: «در درگیری در یکی از مناطق، دو شهید دادیم که به‌خاطر شدت درگیری پیکرها روی زمین ماندند و موفق نشدیم آنها را به عقب بیاوریم وقتی تکفیری‌ها پیشروی کردند و پیکرها، روی زمین، بین آنها ماندند، ما روحیه‌مان را باختیم حسین وقتی دید ما روحیه نداریم و کسی نمی‌جنگد، رفت و نشست پشت فرمان خودرویی که آنجا داشتیم و استارت زد و رفت به‌سمت تکفیری‌ها همه ما از این کاری که کرد تعجب کردیم! همین‌طور ایستاده بودیم و داشتیم نگاهش می‌کردیم و منتظر بودیم که هرلحظه ماشینش را هدف قرار بدهند، اما حسین رفت و با خونسردی پیکر شهدا را از روی زمین برداشت و کشید داخل ماشین و برگشت کارش دیوانگی بود، اما این کار را برای بالا بردن روحیه ما انجام داد... محمودرضا واقعا از خودش گذشته بود به •●◉کانال کمیل◉●• بپیوندید ✅ https://eitaa.com/joinchat/2594898162C267142d3a6