✨﷽✨ 💠 وصف چگونگى و مردن 🔸سختى جان كندن و حسرت از دست دادن دنيا به دنياپرستان هجوم آورد، بدنها در سختى جان كندن سست شده و رنگ باختند، مرگ آرام آرام همه اندامشان را فرا گرفته، زبان را از سخن گفتن باز مى دارد، و او در ميان خانواده اش افتاده با چشم خود مى بيند و با گوش مى شنود و با عقل درست مى انديشد كه عمرش را در پى چه كارهايى تباه كرده؟ و روزگارش را چگونه سپرى نمود؟ به ياد ثروتهايى كه جمع كرده مى افتد، همان ثروتهايى كه در جمع آورى آنها چشم بر هم گذاشته و از حلال و حرام و شبهه ناك گرد آورده و اكنون گناه جمع آورى آن همه بر دوش اوست كه هنگام جدايى با آنها فرا رسيد، و براى وارثان باقيمانده است تا از آن بهره مند گردند، و روزگار خود گذرانند، راحتى و خوشى آن براى ديگرى و كيفر آن بر دوش اوست، و او در گرو اين اموال است كه دست خود را از پشيمانى مى گزد. به خاطر واقعيتهايى كه هنگام مرگ مشاهده كرده است. در اين حالت از آنچه كه در زندگى دنيا به آن علاقمند بود بى اعتناشده آرزو مى كند، اى كاش آن كسى كه در گذشته بر ثروت او رشك مى برد، اين اموال را جمع كرده بود، اما مرگ همچنان بر اعضا بدن او چيره مى شود، تا آنكه گوش او مانند زبانش از كار مى افتد، پس در ميان خانواده اش افتاده نه مى تواند با زبان سخن بگويد و نه با گوش بشنود، پيوسته به صورت آنان نگاه مى كند، و حركات زبانشان را مى نگرد اما صداى كلمات آنان را نمى شنود، سپس چنگال مرگ تمام وجودش را فرا مى گيرد، و چشم او نيز مانند گوشش از كار مى افتد، و روح از بدن او خارج مى شود، و چون مردارى در بين خانواده خويش بر زمين مى ماند كه از نشستن در كنار او وحشت دارند، و از او دور مى شوند. نه سوگواران را يارى مى كند و نه خواننده اى را پاسخ مى دهد، سپس او را به سوى منزلگاهش در درون زمين مى برند، و به دست عملش مى سپارند و براى هميشه از ديدارش چشم مى پوشند. 📎 متن کامل مقاله در 👇👇👇 🌐 www.komeily.com/?p=21885 @komeily