مثل باران بي ريا و ساده اي چون دعا، مهمان هر سجاده اي باز هم ميايي از يک راه دور شهر را پر ميکني از عطر و نور با تهيدستان محبت ميکني شادماني را تو قسمت ميکني آن روز فرياد همه «الله اکبر» مي شود نخل اميد بي کسان پُر شاخه، پُر بر مي شود از کعبه بانگي آشنا تا آسمانها مي رسد از ريشه مي ميرد ستم دور پليدان مي رود مهدي مي آيد بعد از او دنيا دگرگون مي شود سنگدل سنگين دلان آن روز، پر خون مي شود