🏴 حضرت علی اصغر (ع) از سر ظهر دگر حال علی بد شده بود تشنگی بود که هر آینه بی حد شده بود آن تلظّی به لب‌خشک ‌علی ربط نداشت حسرت تیر سر راه نفس سد شده بود مادرش منتظر آمدنش با تردید پدرش دورتر ازخیمه مردد شده بود رود می خواست خودش را برساند به لبش الف آب اگر خواست گَه مَد شده بود زخمِ دست پدر امّید به قلبش می داد فکر می کرد که تیر از بغلت رد شده بود خاک طاقت نتوانست لب خشک تو را موجِ مظلومی این قافله ممتد شده بود عده ای آمده بودند بلا در پیِ شان وقت ویران شدن خلد مخلد شده بود صد و ده بار دلم ریخت علی آسان نیست نیزه ای در پی کشف غم ابجد شده بود باز بر روی نی آواره صحرا شده است حیف شد تازه‌علی‌صاحب مرقد شده بود حیف شش ماهگی‌اش‌حیف‌دل انگیزی او سر موی پسرم تازه مجعد شده بود چون عمو تشنه لب از دامن دریا بر گشت چون عمو نیز سر نیزه زبانزد شده بود بند قنداقه اگر باز نمی شد بد بود حیف بود آن همه احساس مقیَّد شده بود 🆔 @koodakemaa 〰〰〰〰〰〰〰