♨️
رأی داغ!
ما روزهای بعد از شهادت رجایی را درک نکرده بودیم. نمیدانستیم با پیراهن مشکی بنر نامزد اصلح را زدن، چه حالی دارد. هیچوقت داغدار، تبلیغات نکرده بودیم. هیچوقت داغدار، مناظره ندیده بودیم. هیچ موقع داغدار به دیدار کاندیدا اصلح نرفته بودیم. بعد از هر عزایی، عزاداری کرده بودیم. به سوگ نشسته بودیم. مدتی توی خلوت، با داغ مردی از قبیله اشک ریخته بودیم. اینبار حلوا ترحیم را نخورده یاعلی گفتیم. هربار بغضمان را فرو دادیم و هرکاری توانستیم کردیم. ما تمام این مدت، با دل سوخته تلاش کردیم. برای اولینبار شبیه *
مضطرها* میدویدیم. نگران راهی بودیم که رئیسی باز کرد. نمیخواستیم دو دستی به غربگراها بدیم. این اولین بار بود موقع دیدن عکس نامزد اصلح و شهید جمهور چشمهایمان تار میشد. با اضطرارمان خیلی شبیه منتظرها شده بودیم. شبیه آن چیزی که قبل از دولت کریمه حضرت حجت باید بشویم.
جمعه برای اولینبار با دلی پر از غم پای صندوق میرویم. داغ، قدرت دارد. من توی مراسمهای عزا مردهای مشکیپوش زیادی دیدهام که ابهت از سر و رویشان میبارد. من زنهای داغدار زیادی دیدهام، که بالای مجلس مینشینند و به مهمانها خیره میشوند.
داغ با آدمها چه میکند؟ با ما هم همان کرده. قوی شدهایم. آنقدر قوی که نیازی به اجماع نیست. خودمان تشخیص میدهیم. اینبار ما به اجماع میرسیم.
رأی این دفعه داغ است. از سینه پرسوز ما آتش گرفته. توی صندوق ریخته میشود ولی شعلهاش دامن مفسدان را میگیرد. رأی اینبار سوزان است. کسی مثل شهید امیرعبداللهیان را میفرستد سازمان ملل، تا نابودی اسرائیل را بلد باشد.
رأی اینبار داغدار مردی است که میان جنگل و کوه سوخته. مردی با عبای خاکی در راه روستاها. این رأی فرصتها را میبرد شهرهای کوچیک. مستضعفین را میآورد سرکار. این رأی پایان عمر غربگراها را رقم میزند.
✍ مریم حمیدیان
#اصلح
#سعید_جلیلی