فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 خاطرات تسلیم شدن ۱۸ عراقی با اذان دادن شهید ابراهیم هادی(: 🔶خاطره محسن عمادي از شهيد ابراهيم هادي: در يکي از عمليات‌ها که زمان زيادي به سپيده ی صبح نمانده بود و ارتفاعاتی بايد فتح مي‌شد وگر نه گردان ما سقوط میکرد و ابراهيم هادي مسئول بازپس‌گيري آت ارتفاعات بوده، وقتي همگی ناامید بودند که آن ارتفاعات قابل باز پس گیری نیست شهید ابراهیم هادی بی اختیار به سمت ارتفاعات می رود و اذان میدهد ، ناگهان تیری به کتف او میخورد و بیهوش میشود صبح به او مي‌گويند که هنگام اذان صبح روي بلندي ايستاده و رو به دشمن اذان گفته است که در همين حين تيري رها مي‌شود و به کتف شهيد ابراهيم هادي برخورد مي‌کند که آسيبي نمي‌بيند و نجات میابد، 🔷اما در همين لحظات مي‌بينند که 18 نفر عراقي خودشان را تحويل داده و اسير مي‌شوند. سراسیمه سوال می‌کنند: کجاست آن مؤذن؟؟؟ ابراهیم را به انها نشان میدهند و فرمانده ی عراقی ها میگوید: 🔺 به ما گفته بودند ايراني‌ها مجوس هستند و کافر و باید آنها را مسلمان کنیم، اما با شنيدن صداي اذان این جوان فهميديم که ايراني‌ها اهل نماز هستند، در حالي که فرماندهان ما اهل کارهاي ناپسند هستند. ➖سالها بعد حين يک عمليات، يک نفر جلوي او را مي‌گيرد و مي‌گويد من را شناختي؟ من فرمانده آن 18 نفري هستم که با اذان ابراهيم هادي خود را تحويل داديم و آيت‌الله حکيم ضمانت ما را کرد و اکنون در گردان توابين لشگر بدر با عراق مي‌جنگيم. شما نگاه کنيد، يک اذان شهيد هادي 18 نفر را نجات داد و آنها را حُر کرد. 📚برگرفته از کتاب سلام بر ابراهیم حتما بخوانید این کتاب را(: