🔷
مرتضی خیلی تنها بود، اما اصلاً به روی خودش نمیآورد. به شدت به مرتضی دنیا سخت میگذشت. از روزی که ازدواج کرد، دو اتاق در خانه پدرش داشت. پدرش مسن بود و مادرش ناراحتی قلبی داشت. بچههایش بزرگتر شده بودند فضای زندگیاش تنگ بود. آدمی که شبها مطالعه میکرد حتی برای مطالعه جا نداشت!
🔹شبها برای صحبت تلفنی مکافاتی داشتیم، چون آنقدر باید آهسته صحبت میکرد که همسر و بچههایش اذیت نشوند. آقای زم هیچ اعتنایی به او نمیکرد. سه سال دنبال پانصد هزار تومان وام بود که بتواند جای مستقلی اجاره کند و جالب بود که تا روزی که به شهادت رسید، هیچ کدام از آقایان مدیر فرهنگی، این وام را به او ندادند!
🔸منبع: کتاب «تکرار یک تنهایی (جستارهایی از حیات شهید آوینی)»، نوشته «محمدعلی صمدی»
#روایت_فتح_آوینی_عضو_شوید👇
@ravayatefathavini