2⃣4⃣3️⃣ قصه شب 💠 قصه‌ شب: «خرمای شیرین فدک» قسمت سوم ✍️ نویسنده: مجتبی ملک محمد 🔷 مناسب سن ۴ سال به بالا 💠 هدف قصه: کودکان با رشادت‌ها و فضائل حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها آشنا شوند. 🔶 منیب بعد از خوندن نامه‌ای که مرد غریبه برای باباش آورده بود، خیلی ناراحت شد. مثل اینکه خبر بدی بود؛ پاهاش دیگه توان نداشت؛ رفت و زیر یه درخت نشست. پدرش که تعجب و ناراحتی اون رو دید، زود نامه رو از زمین برداشت و خوند. چشم‌هاش از تعجب باز مونده بود. با ناراحتی رو به بقیه کرد و گفت: نوشته این نامه از طرف جانشین جدید پیامبره، ولی چرا امام علی علیه‌السلام نیست؟ نوشته باغ فدک برای حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها نیست؛ اصلا پیامبر این باغ رو به دخترش نداده، برای همین از فردا همه کارگرهای حضرت زهرا، نباید دیگه اینجا کار کنن، همه اخراجیم. 🔷 همهمه عجیبی شد. همه نگران و ناراحت بودن. یه نفر از بین جمعیت سوال کرد: تو هنوزم رئیس مایی، خب بگو چیکار کنیم؟ ما که جایی رو نداریم؛ خودت می‌دونی چقدر فقیریم. دختر پیامبر خیلی با ما مهربون بود؛ بیشتر از همه به ما پول می‌داد. یه کاری کن تا از این بیچارگی در بیایم. معلوم نیست آخر این ماجرا چی میشه؛ خدایا خودت به ما رحم کن! 📣📣 انتقاد، پیشنهاد با آیدی @T_Child ❇️ ادامه قصه:👇👇 https://btid.org/fa/news/227772 📎 📎کودک شاد🍀 🌱https://eitaa.com/koudakshad 🔰 معاونت تبلیغ و امورفرهنگی حوزه های علمیه 🌐 btid.org