🌻خوابش نمی‌بُرد. بلند شد. خیاری از میوه‌ خوری روی میز برداشت. خواست پوست بکند و بخورد. خوب نمی‌دید. عینکش را زد، کارد را برداشت، سر و ته خیار را نگاه کرد. 👆🏻این برشی از کتاب «تهِ خیار» هست؛ اگه تو جای نویسنده‌ی اصلی بودی، چطوری ادامه‌ش می‌دادی⁉️ بنویس و برامون بفرست🔰 🆔 @DabirKtbsefid ┅❀💠🇮🇷💠❀┅┅┄ 📒 @ktbsefid