کلبه ی آرامش خدایی ♥️
3⃣ ﺩﺭ ﺁﻥ ﻣﻮﻗﻊ ﺻﻮﺭﺕ ﻭ ﺯﺑﺎﻥ ﺍﺑﻮ ﺭﺍﺟِﺢ ﻭَﺭَﻡ ﻛﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ، نزدیکان ﺍﻭ ﺁﻣﺪﻧﺪ، ﻭ او را که ﻧﻴﻤﻪ ﺟﺎﻥ بود، به خانه ﺍﺵ ﺑﺮﺩﻧﺪ، ﻭ هیچ کس ﺗﺮﺩﻳﺪ ﻧﺪﺍﺷﺖ که ﻫﻤﺎﻥ ﺷﺐ از فَرط جراحات ﺧﻮﺍﻫﺪ ﻣﺮﺩ. وﻟﻰ ﭼﻮﻥ ﻓﺮﺩﺍ ﻣﺮﺩﻡ به دیدن ﺍﻭ ﺁﻣﺪﻧﺪ، ﺩﻳﺪﻧﺪ ﺍﻳﺴﺘﺎﺩﻩ ﻧﻤﺎﺯ ﻣﻴﺨﻮﺍﻧﺪ ﻭ ﺣﺎﻟﺶ ﻛﺎﻣﻼََ ﺭﺿﺎﻳﺖ ﺑﺨﺶ ﺍﺳﺖ. ‼️‼️❗️ ﺩﻧﺪﺍنهاﻳﺶ ﻛﻪ دیروز شکسته بود و ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﺑﻮﺩ به حاﻝ ﺍﻭّﻝ ﺑﺮﮔﺸﺘﻪ ﻭ زخمها و ﺟﺮﺍحات ﺑﺪﻧﺶ به کلّی ﺑﻬﺒﻮﺩﻯ ﻳﺎﻓﺘﻪ ﻭ ﺍﺛﺮﻯ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺑﺎﻗﻰ ﻧﻤﺎﻧﺪﻩ ﻭ ﺯﺧﻢ ﺻﻮﺭﺗﺶ ﻫﻢ خوب شدی و اثري از آن نیست. ﻣﺮﺩﻡ ﺍﺯ ﻣﺸﺎﻫﺪﻩ ﻭﺿﻊ ﺍﻭ به شگفت ﺁﻣﺪﻧﺪ ﻭ ﻣﺎﺟﺮﺍ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺟﻮﻳﺎ ﺷﺪﻧﺪ. 👇👇👇 ﺍﺑﻮ ﺭﺍﺟِﺢ ﮔﻔﺖ: دیروز بعد از آن که مرا نیمه جان به خانه آوردید، ﻣﻦ ﻣﺮﮒ ﺭﺍ به چشم ﺩﻳﺪﻡ. می خواستم دعا و توسّل کنم، اما ﺯﺑﺎﻧﻰ ﻧﺪﺍﺷﺘﻢ ﻛﻪ با آن با ﺧﺪﺍ صحبت کنم، ﻧﺎﭼﺎﺭ ﺑﺎ ﺯﺑﺎﻥ ﺩﻝ به دعا ﭘﺮﺩﺍﺧﺘﻢ و توسّل به حضرت ولی عصر ارواحنا فداه کردم ﻭ ﺁﻗﺎ ﻭ ﻣﻮﻻﻯ ﺧﻮﻳﺶ ﺍﻣﺎﻡ ﺯﻣﺎﻥ (ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻼﻡ) ﺭﺍ به یاﺭﻯ ﻃﻠﺒﻴﺪﻡ. اما ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺷﺐ، دیدم ﺧﺎﻧﻪﺍﻡ ﻧﻮﺭﺍﻧﻰ ﺷﺪ. نگاه کردم ﻭ ﺩﺭ ﺁﻥ ﻣﻴﺎﻥ ﺍﻣﺎﻡ ﺯﻣﺎﻥ (عجل الله في فرجه) ﺭﺍ ﺩﻳﺪﻡ ﻛﻪ ﺩﺳﺖ ﻣﺒﺎﺭک ﺭﺍ ﺭﻭﻯ ﺻﻮﺭﺗﻢ ﻛﺸﻴﺪ ﻭ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ✳️ ﺑﺮﺧﻴﺰ ﻭ خارج شو و ﺑﺮﺍﻯ اهل و عیالت طلب روزی کن ﻛﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺷﻔﺎ ﺩﺍﺩ. ﭼﻮﻥ ﺻﺒﺢ ﺷﺪ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺍﻳﻦ ﻃﻮﺭ ﻛﻪ ﻣﻰﺑﻴﻨﻴﺪ ﻣﺸﺎﻫﺪﻩ ﻧﻤﻮﺩﻡ.