اي علي موسي الرضا ( ع ) ،  اي پاك مرد يثربي ، در طوس خوابيده من تو را بيدار مي دانم زنده تر ، روشن تر از خورشيد عالمتاب از فروغ و فر شور و زندگي سرشار مي دانم گر چه پندارند ديري هست ، همچون قطره ها در خاك رفته اي در ژرفناي خواب ليكن اي پاكيزه باران بهشت ، اي روح عرش ، اي روشناي آب من تو را بيدار  ابري ، پاك و رحمت بار مي دانم   اي ( چو بختم ) خفته در آن تنگناي زادگاهم : طوس - در كنار دون تبهكاري ،كه شير پير پاك آيين ، پدرت ، آن روح رحمان را به زندان كشت – من تو را بيدارتر از روح و راه صبح ، با آن طره زرتار مي دانم .  من تو را بي هيچ ترديدي ( كه دل ها را كند تاريك ) زنده تر ، تابنده تر از هر چه خورشيد است   در هر كهكشاني ،دور يا نزديك ، خواه پيدا ، خواه پوشيده در نهان تر پرده اسرار مي دانم . با هزاري و دوصد ، بل بيشتر ، عمرت اي جواني و جوان جاودان ، اي پور پاينده ، مهربان خورشيد تابنده ، این غمین همشهری پیرت، این غریبِ مُلکِ ری، دور از تو دلگیرت، با تو دارد حاجتي ، دردي كه بي شك از تو پنهان نيست ، وز تو جويد ( در نهاني ) راه و درماني جاودان جان جهان ، خورشيد عالمتاب این غمین همشهری پیر غریبت را ، دلش تاریک تر از خاک، يا علي موسي الرضا ( ع ) ، درياب چون پدرت ، اين خسته دل زنداني دردي روان كش را يا علي موسي الرضا ( ع ) درياب ، درمان بخش يا علي موسي الرضا ( ع ) درياب .  ▪️@labbayk_ir