نشسته بود ، زانوهاش رو گرفته بود توی بغلش . هیچ وقت این طوری ندیده بودمش ؛ . ساڪت شده بود. ناراحت بودمـ. دلمـ میخواست مثل همیشه باشه؛ وقتی می دیدیمش غصه هامون از یادمون می رفت. . گفتمـ؛ چه قدر مظلومـ شدی حاجی سرش رو برگردوند، فقط زد ... گاهی شیوه ی جواب حاجی همین بود لبخند لبخند لبخند ... . . شادیمون توی چهرمون باشه و غمـ و غصمون توی دلمون . لمُؤمِنُ بَشرُهُ فی وَجِهِهِ وَحُزنُهُ فی قَلبِهِ؛ شادی مومن در رخسار او و اندوهش در دل است. . شبیه رفتار کنیمـ . . شادی روح رفیق و همراه شهیدمون صلوات اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم @lahzaei_ba_sh