لحظه‌ای باشهدا
برش هایی از 📚کتاب پرواز بغداد - بهشت؛ مروری بر خاطرات سپهبد پاسدار شهید حاج قاسم سلیمانی خاطرات هم
برش هایی از 📚کتاب پرواز بغداد -بهشت؛ مروری بر خاطرات سپهبد پاسدار شهید حاج قاسم سلیمانی خاطرات همرزمان "" نماد یک انسان واقعی"" دو سال قبل حاج قاسم صاحب نوه‌های دوقلو شدند. نوزادان در بیمارستانی که من یکی از پزشکان اطفالش بودم، زودتر از موعد به دنیا آمدند. نارس بودند و وزن بسیار کمی داشتند. باید مدّتی بستری می‌شدند. این افتخار نصیب من شد که پزشک نوزادان شوم. این چند روز کافی بود برای گذراندن یک ترم فشرده اخلاق در کلاس درس حاج قاسم. راستش تا آن زمان فقط از رشادت سردار و دلاوری‌های او در جنگ با داعش شنیده بودم، نامش برایم تداعی کننده حس خوب امنیت بود اما دومین چهره نظامی ایران با انسان‌دوستی و معرفت و تواضعش چهره‌ای ماندگار را در ذهن من و پرستاران بیمارستان تصویر کرد؛ نمادی از یک انسان واقعی. نوه‌های حاج قاسم به‌دلیل شرایط خاص باید مدّت کوتاهی در بخش ایزوله بیمارستان بستری می‌شدند اما اتاق ایزوله خالی نداشتیم. با مادر یکی از نوزادانی که شرایط فرزندش بحرانی نبود، صحبت کردم و گفتم تا سه ساعت دیگر یکی از اتاق‌ها خالی می‌شود. با صدای آرام گفتم: «نوه‌های سردار سلیمانی در بیمارستان ما هستند و اتاق ایزوله خالی برای بستری کردنشان نداریم، وضعیت فرزند شما هم که رو به بهبودی است. اگر موافق باشید بچّه‌ها را در این اتاق ایزوله بستری کنیم.» مادر کودک تا اسم حاج قاسم را شنید، از جا پرید و گفت: «چراکه نه!» سراسیمه خودش را به راهروی اصلی بیمارستان رساند که سردار را ببیند و در حال حرکت گفت: «عمری که حاج قـاسم وقف آرامش و امنیت ما کرده با چه چیزی جبران می‌شود. این کمترین و بی‌مقدارترین کار است.» اتاق را خالی کردیم و به سردار گفتم همین حالا نوزادان را بستری می‌کنیم. ایشان تا ماجرا را شنید، گفت: «دست نگه‌دارید. چرا این کار را کردید؟ یک نوزاد بیمار را از اتاق ایزوله بیرون آوردید تا نوه‌های من را بستری کنید؟ هیچ تفاوتی بین بچّـه‌های من و دیگران نیست. لطفاً آن نوزاد را به اتاق ایزوله برگردانید. ما هم صبر می‌کنیم تا اتاق خالی شود، مثل بقیه بیماران!» گفتم: «سردار! مادر آن بچّه تا شنید می‌خواهیم نوه‌های شمارا بستری کنند، خودش اصرار به خالی کردن اتاق ایزوله داشت»؛ اما ایشان گفتند: «نه آقای دکتر! کاری که گفتم را انجام دهید. بچّه را به اتاق برگردانید .»