✅🔻این روزها که مشخص شده چه افتراها و دروغهایی بر رئیسجمهور شهید بسته شده بود و عدهای مطلع سکوت کرده بودند، بد نیست این روایت را بخوانیم ...
🔹دو نفر از اصحاب خدمت امیرالمؤمنین علیهالسّلام رسیدند. یکی پا روی ماری گذاشته بود و مار او را گزیده بود و دیگری نیز در بین راه عقربی از روی دیوار بر پیکرش افتاده و او را گزیده بود. هر دو بر زمین افتاده بودند و از شدت درد و ناراحتی گریه میکردند.
🔹جریان را به عرض امیرالمؤمنین علیهالسّلام رساندند. فرمود هنوز وقت آن دو به پایان نرسیده و محنت آنها تمام نشده است.
🔹آن دو را به منزلشان بردند، هر دو با مریضی و ناراحتی دو ماه را سپری کردند. پس از دو ماه امیرالمؤمنین علیهالسّلام به دنبال آن دو فرستاد و هر دو را آوردند.
مردم گمان میکردند که آنها در بین راه از شدت ناراحتی خواهند مرد [اما چنین نشده بود.]
- امام فرمود: حال شما چطور است؟
- گفتند: بسیار ناراحت و در عذاب شدیدی هستیم.
- فرمود: استغفار کنید از گناهی که موجب این ناراحتی برای شما شد و به خدا پناه برید از آنچه موجب از بین رفتن اجرتان و شدت گناه برایتان گردید. این ناراحتی فقط به واسطه گناهی بود که مرتکب شدید!
- عرض کردند: جریان چیست یا امیرالمؤمنین؟
- حضرت رو به یکی از آنها کرد و فرمود:
اما تو، یادت میآید فلان روز که فلان کس به سلمان فارسی، چون ما را دوست میداشت طعنه زد، ولی تو بر خود و خانواده و فرزند و مالت نترسیدی که او را رد کنی و خفیف نمایی و بیشتر جانب آسایشِ آنِ مردِ [طعنهزننده] را ملاحظه کردی، به همین جهت گرفتار این درد شدی!
اگر میخواهی خداوند ناراحتی تو را از بین ببرد، تصمیم بگیر هر کس دوستی از ما را مورد طعنه قرار داد، در صورتی که بتوانی او را کمک کنی، کمک نمایی، مگر اینکه بر خود و خانواده و فرزند و مالت بترسی!
التفسير المنسوب إلى الإمام العسکري عليه السلام ۱:۵۸۶
بحار الانوار ۲۶:۲۳۷